فسون خواندن. خواندن و یانوشتن کلماتی چند که سبب ایمنی از چشم زخم و زهر حیوانات باشد. افسون نوشتن. (ناظم الاطباء) : که خاموشی فسون بر مطربان خواند نفس چون مار در سوراخ نی ماند. ناظم هراتی (از ارمغان آصفی)
فسون خواندن. خواندن و یانوشتن کلماتی چند که سبب ایمنی از چشم زخم و زهر حیوانات باشد. افسون نوشتن. (ناظم الاطباء) : که خاموشی فسون بر مطربان خواند نفس چون مار در سوراخ نی ماند. ناظم هراتی (از ارمغان آصفی)
خواندن اوراد و عزایم در فسونگری، به کنایت فریب دادن. گول زدن. براهی دیگر بردن: فزونی مر او راست بر ما کنون به دینار خوانیم بر وی فسون. فردوسی. که او بدبدین بد مرا رهنمون همی خواند در من هزاران فسون. فردوسی. بصد حیلت بر او خواندم فسونی وز او جستم بزیر لب که چونی. نظامی. مرغ بی اندازه چون شد در قفس گفت حق بر وی فسون خواند و قصص. مولوی. ، خواندن اوراد و افسونگری کردن برای نجات مارگزیده و سلیم: حرف درویشان بدزدد مرد دون تا بخواند بر سلیمی زآن فسون. مولوی
خواندن اوراد و عزایم در فسونگری، به کنایت فریب دادن. گول زدن. براهی دیگر بردن: فزونی مر او راست بر ما کنون به دینار خوانیم بر وی فسون. فردوسی. که او بدبدین بد مرا رهنمون همی خواند در من هزاران فسون. فردوسی. بصد حیلت بر او خواندم فسونی وز او جستم بزیر لب که چونی. نظامی. مرغ بی اندازه چون شد در قفس گفت حق بر وی فسون خواند و قصص. مولوی. ، خواندن اوراد و افسونگری کردن برای نجات مارگزیده و سلیم: حرف درویشان بدزدد مرد دون تا بخواند بر سلیمی زآن فسون. مولوی